نوشته اصلی توسط
aboobakr
سلام علیکم
من ابوبکر هستم فرزند طالب 18 ساله از پاکستان. من فارسی بلد بوده هستم و چند سال در سیستان بلوچستان زندگی کرده هستم. اما اکنون در پاکستان به سر می برم. شما برادران مسلمان من هستید ممنون اگر کمک کنید.
من امده به اینجا تا مشکل خود را بیان کرده. من یه مشکلی در گذشته برای من اتفاق افتاده و حل شده اما یاد و خاطرات این مشکل روحی در ذهنم می ماند و دوس می دارم که ان را فراموش کنم. می دانم می دانم نمی شود فراموش کرد اما یاد ان از خودش بدتر نمی باشد. سخت است. این مشکل روحی ربطی به امروز من ندارد اما نمی دانم چرا هی پیگیر و دنبال من است. معذرت خواهی انگار مرض دارد.
من یه سال پیش مشکل داشتم مشکل روحی. حل شده اما هی فکر حل کردن اون هستم. اصلا حل شدنش با فکر نکردن به اون حاصل می شود. به قول شما ایرونی دهنم را سرویس کرده بود. اما خوب شد. اما یادش هستم و هی دنبال فرار از اون هستم. ناراحت از اون هستم. اگر ناراحت نباشم و بدون فکر و خیال باشم خوب میشم. گاهی اوقات سرگرم میشم و به فکرش نیستم و گاهی هستم. دارو هم می خورم امده بودم روانپزشک در ایرون در سیستان امده بودم.
لطف لطف از شما.